ترم چهار اکسترنی من تموم شد.اوایل ترم سه که بودم با یکی از اساتید بیهوشی ،پایان نامه برداشتم.
اصرار داشتم حتما با گروه بیهوشی بردارم که همه ی سال بالاییا میگفتن اگه با این گروه برداری رستگار شدی چون کاراتو خودشون میکنن فقط میری دفاع میکنی.
دکتر «ص» که قبول کرد استاد راهنمام باشه (آخه چن بار رفته بودم اتاقشون همشون ظرفیتشون پر بود) از خوشحالی داشتم پرواز میکردم.
گفتم دیگه تموم شد،رستگار شدم.پیدا کردن استاد سخت بود ،اتند بیهوشی،خودش مینویسه میرم برا دفاع.
فوری برام مقاله ها رو فرستاد و گف ترجمه کن.تعطیلات عید پیش رو نشستم ترجمه کردم فرستادم براش.
بچه ها عید گذشت،چندین ماهم از ذوش رد شد ،ترم سه رسید به اواخرش،رفتم پیشش گف الان سرم شلوغه،ترجمه ها رو ایمیل کردی برام؟ و نشیت پشت لبتابش که پیدا کنه،پبداشون نکرد،گف اونا رو دوباره برام ایمیل کن همراه مقاله ها،من ۲۷ _۲۸ ام ماه بعد خبرت میکنم.نه،اصن تو یه زنگ بزن یادم بنداز :|
گفتم باشه و چنان کردم.که محول کرد به بعد.
رسیدیم ترم چهار اکسترنی من.
تو کل این مدت من اوایل هر سه ماه بعد تقریبا هر ماه بهش زنگ زدم.زنگ میزنی بهش،حواب نمیده،نمیده،نمیده بعد میدهحرفی هم که هر بار زده اینه که« ترجمه ها رو فرستادی؟» که همین یه جمله ته دلمو خالی میکنه که ابرفرررض این حتی ترجمه هارم نیگا نکرده :|
حدود یه ماه دیگه پره اینترنی دارم.یکم بیشتر از یه ماه.شرط شرکت در امتحان پره،دفاع از پروپوزالهپروپوزال من هنوز نوشته نشده،استادم پاسخگو نیس.
خیلی از بچه ها دفاع کردن،کسایی که من حتی ترجمه هامم فرستاده بودم اونا هنوز دنبال استاد راهنما بودن که با کی بردارن.
میدونین،اون دو ماه،یه ماه هایی که وسطا فاصله مینداختم،اشتباه من بود باید هر روز هر روز میرفتم پیشش،آخه از کجا میدونستم تا این حد بی خیال و ریلکسه.
لامصب بدون تماس قبلی میرفتی پیشش میگف خانوم دکتر؟ زنگ برن اول،بعد بیا که معطل نشی.
لامصب میری پیشش اینقد خوب و محترمه که آدم نمیتونه بابت این بی خیالیش فوشش بده.درو برات باز میکنه،صندلی برات میزاره،خوش و بش میکنه استرست بریزه،شیرینی بت تعارف میکنهفقط بی خیاله بچه م.
بیاین همگی با هم دعا کنیم کار منو انجام بده.
اینقد دم پره ست وقت دفاع هم سخت میشه گرف به جهت ترافیک کاری.ینی من نصف عمرم سر این استرسا داره هدر میشه.
هر کی با بیهوشیا برداشته یا مث من آواره مونده یا تحمل استرسش تموم شده خودش رفته نوشته آمادش رو تحویل داده بعد نشسته به ادامه ی استرس.
درباره این سایت